از همان آغاز هیچ تردیدی دربارهٔ دخالت بابیان و انگیزهٔ ایشان برای اقدام به سوءقصد نبود. این حادثه صرفاً اتفاقی به ابتکار چند تن از اعضای بابیان نبود. نقشهٔ کشتن شاه به الهام و طراحی رهبران بازماندهٔ بابیه چیده شده بود. برخلاف طرز فکر مسالمتآمیزی که بعدها در تبعید در میان بسیاری از بابیان رواج یافت، فعالان بابیه در این مرحله معتقد به جهاد برای براندازی حکومت قاجاریان بودند. مبارزات پیشین بیحاصل مانده بود، بنابراین به جای مباحثات مسالمتآمیز و اتمام حجت به کلمه یا مقاومت مسلحانه، سوءقصد سیاسی به نظر آنها کوتاهترین راه عملی برای رسیدن به آرمان رستاخیر میآمد.
در روز ٢١ مرداد سال ۱۲۷۵ شمسی «میرزا رضا کرمانی» به جرم قتل ناصرالدینشاه اعدام شد:
با کشتهشدن ناصرالدینشاه، شهرت بابی بودن قاتل او، بر سر زبانها افتاد. بهنوشتهی ادوارد براون، بسیاری از روزنامههای اروپایی، آشکارا، از بابیبودن ترور کننده ناصرالدینشاه سخن میگفتند.
بعدها اعضای انجمن باغ میرزا سلیمان خان میکده که درمجموع یک انجمن بابی است در مقدمات مشروطیت بیشترین نقش را داشتند. در دوره مشروطیت بهواسطه روزنامهها و شبنامههایی که نوشته میشد، یکباره در تهران 70 روزنامه به هجوم آشکار به مبانی تشیع و خرافه بودن مذهب تشیع در جامعه عمومیت بخشید. که پیش از آن از طرف اقلیت بابی نهانزیست در دایره محدودتری تبلیغ میشد. کسی که دربرابر این مساله ایستاد و جدی بود شیخ فضلالله نوری است. دشمنیها از اینجا شدید میشود و به شیخ خبر میدهند گروه زیادی از مشروطهخواهان حرکت کردند که به خانه شما هجوم بیاورند و شما را بکشند، شیخ فضلالله به حرم حضرت عبدالعظیم پناه میبرد. و در نهایت بابیهای به ظاهر شیعه، زمینهساز اعدام شیخ فضل الله نوری می شوند. بعدها با ائتلاف یهودی- بابی انگلیسی محمد علی فروغی، سلسله قاجار سرنگون و رضا خان پهلوی بر تخت پادشاهی می نشیند.
و اما امروز تاریخ تکرار می شود: صدای بهایی های مخفی (دونمه) در اغتشاشات، در ترویج بی حجابی و تقدس زادایی از تشیع، در صدا و سیما و در کمیته انتخابات شنیده می شود!